loading...
اشعار اهل بیت (ع)

            يا امام رضا (ع)

تا ملائک همه پر را حرکت میدادند

دور تو قرص قمر را حرکت میدادند

به طواف تو زمین بار دگر می چرخید

چون که خدام تو در را حرکت میدادند

پرچم و گنبد و گلدسته برای زوار

به خوش آمد همه سر را حرکت میدادند

صبح خدام تو بودند که با جاروشان

از کف صحن سحر را حرکت میدادند

مقصد اصلیشان پنجره فولاد تو بود

کودکانی که پدر را حرکت میدادند

********

نمره ي صندلی ام باز در آمد ، هشت است

ساعت رفتن من نیز به مشهد ، هشت است

همه جا مضربی از هشت و به تخت اعداد

آنکه امروز نشسته است به مسند هشت است

بین ما مردم ایران نود و نه درصد

عدد  حاجتمان پنج نباشد ، هشت است

کربلایی ست دلم در وسط مشهد تو

کسر بر نُه شود هفتاد و دو درصد ، هشت است

علی و فاطمه را هشت عدد حرف بس است

حاصل ضرب دو تا اسم محمد ، هشت است

عدد چهار همان پرچم سبز حرمت

یازده شکل دو گلدسته و گنبد ، هشت است

هفتِ بی تاب ترینت لب پایین من است

گر برویش لب بالایی مرقد ، هشت است

هشتمین بیت رسیده است که تاکید کنم

بهترین ساعت پرواز به مشهد ، هشت است

(مهدي رحيمي)


نقاره می زند طوس-  سید حمیدرضا برقعی

 

 

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس

خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان

جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس

آنجا که خادمینش از روی زائرینش

گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس

خورشید آسمان ها در پیش گنبد او

رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس

رویای ناتمامم ساعات در حرم بود

باقی عمر اما افسوس بود و کابوس

وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا

زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس...

سید حمیدرضا برقعی

عطر گلاب -حسین رستمی

 

 

خانه های آن کسانی می خورد در بیشتر

که به سائل می دهند از هر چه بهتر بیشتر

عرض حاجت می کنم آن جا که صاحبخانه اش

پاسخ یک می دهد با ده برابر بیشتر

گاه گاهی که به درگاه کریمی می روم

راه می پویم نه با پا بلکه با سر بیشتر

زیر دِین چارده معصومم اما گردنم

زیر دِین حضرت موسی بن جعفر بیشتر

گردنم در زیر دینِ آن امامی هست که

داده در ایران ما طوبای او بر ، بیشتر

آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است

با سلامش می کند قم را منوّر ، بیشتر

قم ، همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین

همچنین از آسمان دارد (چِل اختر) بیشتر

قصد این بارِ قصیده از برادر گفتن است

ور نه می گفتم از این معصومه خواهر بیشتر

در مقامش مصرعی می گویم و رد می شوم

لطف باباها ست معمولاً به دختر بشتر

عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم

بودنت را می کنم این گونه باور بیشتر

مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر داد

هر که بامش بیش برفش، نه! کبوتر بیشتر

چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است

این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر

پیش تو شاه و گدا یکسان تراند از هر کجا

این حرم دیگر ندارد حرفِ کمتر ، بیشتر

از غلامان شما هم می شود دنیا گرفت

من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر

ای که راه انداختی امروز و فردای مرا

چشم در راه تو هستم روز آخر بیشتر

بر تمام اهل بیت خویش حساسی ولی

-جان زهرا- چون شنیدم که به مادر بیشتر

دوستت دارم نمی دانم که باور می کنی

راست می گویم به ولله از ابوذر بیشتر

***

بیشتر هایی که گفتم از تو خیلی کمترند...

حسین رستمی

خواستم تا شبی قلم بزنم

خط سرخی به روی غم بزنم

خواستم تا به یاری خورشید

در سیاهی شب قدم بزنم

تا که مخلوط عشق و عقلم را

باز از نو دوباره هم بزنم

مثل هر بار عشق آمد و من

لاجرم حرف از دلم بزنم

حرف دل حرف عشق حرف رضاست

باید از شاه طوس دم بزنم

با دو بال کبوتری وارم

می پرم تا سری حرم بزنم

می پرم تا به ماورا برسم

به حریمی پر از خدا برسم

باز امشب حرم چراغان است

در و دیوار ریسه بندان است

ابرها را ببین که آمده اند

باز وقت نزول باران است

ظاهرا باز کعبه می سازند

قبله گاهی که در خراسان است

آسمان با ستاره و ماهش

در زمین مدینه مهمان است

جبرئیل از بهشت آمده و

روی دستش گلاب و قرآن است

نجمه او را بغل گرفته ببین

لبش امشب چقدر خندان است

غرق گل­بوسه کرد رویش را

می زند شانه باغ مویش را

چون نسیم بهار آمده ای

چقدر باوقار آمده ای

از تنت بوی یاس می آید

ز کدامین دیار آمده ای؟

گفته بودی مدینه گریه کنند

با دلی بی قرار آمده ای

از دل زائران خسته ی خود

تا بشویی غبار آمده ای

کرده ای پهن دام عشقت را

آخر اینجا چه کار آمده ای؟

فکر کردی دلم اسیرت نیست

که به قصد شکار آمده ای؟

من از اوّل کبوترت بودم

جَلد صحن منوّرت بودم

هر زمان غصّه ای عذابم داد

نام تو بردم و شدم دل­شاد

میهمان نه که خانه زاد توام

خاک­بوس قدیم گوهرشاد

حرم تو فقط خراسان نیست

دل من هم شده رضا آباد

آمدم تا که حرفهایم را

بزنم با تو ، هر چه بادا باد

چشم در چشم حلقه های ضریح

دست در دست پنجره فولاد

با دلی غرق خواهش آمده ام

قسمت می دهم به جان جواد

کربلای مرا هم امضا کن

راه آن را به روی من وا کن

مثل ابری به روی ایرانی

مظهر رحمتی ، تو بارانی

غیر رویت کجا طواف کنم؟

که شما کعبه ی فقیرانی

با تو در آسمان رها هستم

بی توام در قفس چو زندانی

حاجتم را نیامده دادی

حرف دل راچه خوب می دانی

مثل هر بار از دو چشمانم

قصّه های نگفته می خوانی

موقع مرگ منتظر هستم

مثل آن پیرمرد سلمانی

لحظه ها را برای آمدنت

می شمارم ؛ صفای آمدنت

دل من مال توست آقا جان!

که به دنبال توست آقا جان!

روی آن شاخه های باروَرت

میوه ی کال توست آقا جان!

یا که در بزمتان عزادار و

یا که خوشحال توست آقاجان!

در عزای مصیبت جدّت

نخی از شال توست آقا جان!

به خدا آرزوی لب هایم

بوسه بر خال توست آقاجان!

وقت تحویل سال اگر آیم

سال من سال توست آقاجان!

در دلم ابر ماتم آمده است

باز بوی محرّم آمده است

کار دل را دوباره در هم کن

سینه را کربلایی از غم کن

ماه ذیقعده و زیارت تو

باز پابوسیَت نصیبم کن

کمی از اشک خود به چشمم ده

دیدگان مرا پر از نم کن

دلمان را بگیر ، دست خودت

فقط آماده ی محرّم کن

چایی روضه هایمان را با

کوثر اشک فاطمه دم کن

بهر شب های ماه ماتممان

مجلس روضه ای فراهم کن

این دل تنگم عقده ها دارد

گوییا میل کربلا دارد

محمّد علی بیابانی

بخش اول: حمد و ثنای الهی

 

ستایش خداى را سزاست که در یگانگى‏اش بلند مرتبه و در تنهایى‏اش به آفریدگان نزدیک است ؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینشش بزرگ است . بر همه چیز احاطه دارد بى‏آن‏که مکان گیرد و جابه‏جا شود و بر تمامى آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است .

 

همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگى او را پایانى نیست . آغاز و انجام از او و برگشت تمامى امور به‏سوى اوست . اوست آفریننده‏ى آسمان‏ها و گستراننده‏ى زمین‏ها و حکمران آن‏ها . دور و منزّه از خصایص آفریده‏هاست و در منزّه‏بودن خود نیز ، از تقدیس همگان برتر .

 

هموست پروردگار فرشتگان و روح ؛ افزونى بخش بر آفریدگان و بخشنده‏ى بر همه‏ى موجودات است . به نیم‏نگاهى دیده‏ها را ببیند و دیده‏ها هرگز او را نبینند .

 

کریم و بردبار و شکیباست . رحمتش جهان‏شمول و عطایش منّت‏گذار . در انتقام و کیفر سزاواران عذاب ، بى‏شتاب است . بر نهان‏ها آگاه و بر درون‏ها دانا ، پوشیده‏ها بر او آشکار و پنهان‏ها بر او روشن است . بر هر هستى فراگیر و چیره ، نیروى آفریدگان از او و توانایى بر هر پدیده ویژه‏ى اوست . او را همانندى نیست .

 

در تاریکستان لاشَى‏ء ، او هستى‏بخش هر هستى است ؛ جاودانه و زنده و عدل‏گستر . خداوندى جز او نباشد و اوست ارجمند و حکیم . دیده‏ها را بر او راهى نیست و اوست که دیده‏ها را دریابد و اوست بر پنهانى‏ها آگاه و بر کارها دانا . از دیدن ، کسى وصفش را نیابد و بر چگونگى او ، از نهان و آشکار دست نیازد ؛ مگر او  - عزّوجلّ - راه نماید و خود بشناساند .

 

گواهى مى‏دهم که او « اللَّه » است ؛ همو که تنزّهش سراسر روزگاران را فراگرفته و پرتواش ابدیّت را شامل است . فرمانش را بى‏مشاور اجرا کند و تقدیرش را بى‏شریک امضاء و هستى را بى‏یاور سامان دهد . صورت آفرینش او را  الگویى نبوده؛ آفریدگان را بدون یاور و سختى و حیله ، هستى بخشیده است . جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است . پس اوست « اللَّه » و معبودى جز او نیست ؛ همو که صُنعش استوار و ساختمان آفرینشش زیباست .

دادگرى که ستم روا نمى‏دارد و بخشنده‏ترینى که کارها به او بازمى‏گردد و گواهى مى‏دهم او اللَّه است که هر هستى در برابر بزرگى‏اش فروتن و در مقابل ارجمندى‏اش رام و به توانایى‏اش تسلیم و به هیبتش خاضع است .

 

پادشاه هستى‏ها و چرخاننده‏ى سپهرها و رام‏کننده‏ى آفتاب و ماه که هریک تا اَجَل معیّن جریان یابند . « او پرده‏ى شب را به روز و پرده‏ى روز را به شب بپیچد» (زمر / 5) « که شتابان در پى روز است » (اعراف / 54) هم او شکننده‏ى هر ستمگر باطل‏گرا و نابودکننده‏ى هر شیطان سرکش است .

 

نه او را ناسازى باشد و نه برایش مانندى و انبازى . یکتا و بى‏نیاز ، « نه زاده و نه زاییده‏شده و او را همتایى نبوده » . (اخلاص / 4 - 3) خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است .

 

بخواهد و به انجام رساند ؛ اراده کند و حکم نماید ؛ بداند و بشمارد ؛ بمیراند و زنده کند ؛ نیازمند و بى‏نیاز گرداند ؛ بخنداند و بگریاند ؛ نزدیک آورد و دور برد ؛ بازدارد و عطا کند . اوراست پادشاهى و ستایش . به دست تواناى اوست تمام نیکى و هموست بر هر چیز توانا .

 

«شب را در روز و روز را در شب فرو برد » . (حدید / 6) جز او خداوندى نباشد ؛ گران‏قدر و آمرزنده ؛ پذیرنده‏ى دعا و افزاینده‏ى عطا ؛ بر شمارنده‏ى نَفَس‏ها و پروردگار پرى و انسان .

 

چیزى بر او مشکل ننماید . فریادِ فریادکنندگان ، او را آزرده نکند و اصرارِ اصرارکنندگان ، او را به ستوه نیاورد . نیکوکاران را نگاهدار و رستگاران را یار ، مؤمنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است ؛ همو که در همه‏ى احوال ، سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است .

 

او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه مى‏گویم در شادى و رنج و آسایش و سختى و به او و فرشتگان و نبشته‏ها و فرستاده‏هایش ایمان داشته .

 

فرمان او را گردن مى‏گذارم و اطاعت مى‏کنم و به‏سوى هر آن‏چه مایه‏ى خشنودى اوست ، مى‏شتابم و به حکم و فرمان او تسلیم ؛ چرا که به فرمان‏برى او ، شایق و از کیفر او ، ترسانم ؛ زیرا او خدایى است که کسى از مکرش در امان نبوده و از ستمش ترسان نباشد (زیرا او را ستمى نیست).

 

بخش دوم: فرمان الهی برای مطلبی مهم

و اکنون به بندگى خویش و پروردگارى او گواهى مى‏دهم و وظیفه‏ى خود را در آن‏چه وحى شده ، انجام مى‏دهم ؛ مباد از سوى او عذابى فرود آید که کسى را یاراى دور ساختن آن از من نباشد ، هر چند توانش بسیار و دوستى‏اش با من خالص باشد .

 

خداوندى جز او نیست - چرا که به من هشدار داده که اگر آن‏چه در حق على نازل کرده به مردم ابلاغ نکنم ، وظیفه‏ى رسالتش را انجام نداده‏ام . و خود او تبارک و تعالى امنیّت از آزار مردم را برایم تضمین کرده و البتّه که او بسنده و بخشنده است .

 

پس آن‏گاه خداوند چنین وحى‏ام فرموده: « به نام خداوند همه مهرِ مهرورز» ، « اى فرستاده‏ى ما! آن‏چه از سوى پروردگارت بر تو فرو فرستادیم » (مائده / 67) درباره‏ى على و جانشینى او « به مردم برسان ؛ وگرنه رسالت خداوندى را به انجام نرسانده‏اى و او تو را از آسیب مردمان نگاه مى‏دارد» . (مائده / 67)

 

هان مردمان! در تبلیغ آن‏چه خداوند بر من نازل فرموده، کوتاهى نکرده‏ام و اکنون سبب نزول آیه را بیان مى‏کنم: همانا جبرئیل از سوى سلام ، پروردگارم - که تنها او سلام است - سه مرتبه بر من فرود آمد و فرمانى آورد که در این مکان به‏پا خیزم و به هر سفید و سیاهى اعلام کنم که علىّ‏بن ابى‏طالب ، برادر و وصىّ و جانشین من در میان امّت و امام پس از من است .

 

همو که جایگاه‏اش نسبت به من ، به‏سان هارون نسبت به موسى است ؛ مگر این‏که پیامبرى پس از من نخواهد بود و او پس از خدا و رسول او صاحب اختیار شماست و خداوند تبارک و تعالى آیه‏اى بر من نازل فرموده که: « همانا تنها ولى و سرپرست و صاحب اختیار شما ، خداوند و پیامبرش و مؤمنانى‏اند که نماز به‏پا مى‏دارند و در رکوع زکات مى‏پردازند » . (مائده / 55) و قطعاً علىّ‏بن ابى‏طالب ، نماز به‏پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است.

 

و من از جبرئیل درخواستم که از خداوند سلام اجازه کند و مرا از مأموریت تبلیغ به شما معاف دارد ؛ زیرا کمى پرهیزکاران و فزونى منافقان و دسیسه‏ى ملامت‏گران و مکر مسخره‏کنندگان اسلام را مى‏دانم ؛ همانان که خداوند در وصفشان در کتاب خود فرموده:

 

«به زبان مى‏گویند آن را که در دل‏هایشان نیست» (فتح / 11) و مى‏شمارند « آن را اندک و آسان ، حال آن‏که نزد خداوند بس بزرگ است » . (نور / 15)

 

و نیز از آن روى که منافقان ، بارها مرا آزار رسانیده‏اند تا بدانجا که مرا اُذُن (سخن شنو و زودباور) نامیده‏اند ؛ به خاطر همراهى افزون و تمایل و پذیرش على از من و توجّه ویژه‏ى من به او ، تا بدانجا  که خداوند آیه‏اى فرو فرستاده:

« و از آنان‏اند کسانى که پیامبر خدا را آزرده و گویند: او سخن‏شنو و زودباور است . بگو: آرى ، او سخن شنوست » . (توبه / 61)

 

علیه آنان که گمان مى‏کنند او تنها سخن مى‏شنود ؛ « لیکن به خیر شماست . او (پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم) به خدا ایمان دارد و اهل ایمان را تصدیق کرده ، راست‏گو مى‏انگارد؛ و هم او رحمت است براى ایمانیان شما و البتّه براى آنان که او را آزار دهند ، عذابى دردناک خواهد بود » . (توبه / 61)

 

و اگر مى‏خواستم نام گویندگان چنین سخنى را بر زبان آورم و به آنان اشارت کنم و مردم را به سویشان هدایت کنم (که آنان را شناسایى کنند) مى‏توانستم ؛ لیکن به خدا سوگند در کارشان کرامت نموده ، لب فروبستم .

 

با این حال خداوند از من خشنود نخواهد شد ؛ مگر فرمان او را در حقّ على به شما ابلاغ کنم . آن‏گاه پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم چنین خواند: « اى پیامبر! آن‏چه از سوى پروردگارت بر تو فرود آمده » (مائده / 67) در حقّ على، «ابلاغ کن وگرنه رسالت او را انجام نداده‏اى و البتّه خداوند تو را از آسیب مردمان ، نگاه مى‏دارد» . (مائده / 67)

 

بخش سوم: اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام

هان مردمان! بدانید این آیه درباره‏ى اوست . ژرفاى آن را بفهمید و بدانید که خداوند او را سرپرست و امام شما قرار داده و پیروى‏اش را بر مهاجران و انصار واجب کرده و بر پیروان آنان در نیکى، و بر صحرانشینان و شهروندان، و بر عجم و عرب و آزاده و برده و کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و هر یکتاپرست؛ اجراى گفتار و فرمانش لازم ، امرش نافذ ، ناسازگارش رانده ، پیرو و باورکننده‏اش در مهر است .

 

البتّه که خداوند، او و شنوایان سخنش و پیروان راهش را آمرزیده است .

 

هان مردمان! براى آخرین بار در این اجتماع به پا ایستاده ، (با شما سخن مى‏گویم .) سخنم را شنیده ، پیروى کنید و فرمان پروردگارتان را گردن گذارید که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و سرپرست و معبود شماست و سپس سرپرست شما ، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون با شما سخن مى‏گوید و پس از من به فرمان او ، على ولى و امام شماست .

 

سپس امامت، در فرزندان من از نسل على خواهد بود تا برپایى رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید. روا نیست مگر آن‏چه خدا و رسول او و امامان روا دانند و ناروا نباشد مگر آن‏چه آنان ناروا دانند و خداوند عزّوجلّ هم روا و هم ناروا را به من شناسانده و من آموخته‏هایم را از کتاب خدا و حلال و حرام او را در اختیار على گذاشته‏ام .

 

هان مردمان! او را برتر دانید ؛ هیچ دانشى نیست مگر این‏که خداوند در جان من نبشته و من تمامى آن را در جان على ، امام پرهیزکاران ، ضبط کرده‏ام و دانشى نبوده مگر آن‏که به على آموخته‏ام . او پیشواى روشنگر است که خداوند در سوره‏ى یاسین از او گفت‏وگو کرده: « و علم هر چیز را در امام مبین برشمردیم » . (یس / 12)

 

هان مردمان! او را فراموش نکنید و از امامتش برنتابید و از سرپرستى‏اش نگریزید ؛ چرا که شما را به درستى و راستى خوانده و خود نیز بدان عمل مى‏کند . او باطل را نابود کرده و شما را از آن بازدارد و هرگز نکوهشِ نکوهش‏گران او را از کار خدا باز ندارد .

 

او نخستین مؤمن به خدا و رسول اوست و کسى در ایمان به من ، از او سبقت نجسته و همو جان خود را فداى رسول‏خدا کرده و با او همراه بوده است . تنها او همراه رسول‏خدا عبادت مى‏کرد و جز او از مردان کسى چنین نبود . على اوّلین نمازگزار و پرستش‏کننده‏ى همراه من است .

 

 

از جانب خدا به‏او دستوردادم تا (در شب هجرت) در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده ، پذیرفت که جان خود را فداى من کند .

 

هان مردمان! او رابرتر بدانید که خداوند او را برترى داده و پیشوایى او را پذیرا باشید که خداوند او را (به امامت) نصب کرده است .

 

هان مردمان! او امام از جانب خداست و خداوند هرگز توبه‏ى منکر او را نپذیرد و چنین کسى را نیامرزد . این است روش قطعى‏خداوند درباره‏ى ناسازگار با امامت على و حتماً او را به عذاب دردناک جاودانه کیفر خواهد کرد . پس ، از مخالفت او بهراسید ؛ و گرنه خواهید افتاد « در آتشى که آتش‏گیره‏ى آن مردمان‏اند و سنگ» (تحریم / 6) « که براى حق‏ستیزان آماده شده است» . (آل‏عمران / 131)

 

هان مردمان! به خدا که پیامبران پیشین به ظهورم بشارت داده‏اند و همانا من فرجام آنان و برهان بر آفریدگانِ آسمانیان و زمینیانم . آن‏کس که راستى و درستى مرا باور نکند ، به کفر جاهلى گذشته درآمده و تردید در سخنان امروزم ، همسنگ تردید در تمامى محتواى رسالت من است

 

و ناباورى در امامت یکى از امامان ، به‏سان ناباورى در تمامى آنان است و جایگاه ناباوران امامت ما ، آتش دوزخ خواهد بود .

 

هان مردمان! خداوند عزّوجلّ از روى منّت و احسان خویش ، این برترى را به من پیش‏کش کرده و خدایى جز او نیست . هشدار که تمامى ستایش‏هاى من در تمامى روزگاران و هر حال و مقام، ویژه‏ى اوست .

 

هان مردمان! على را برتر دانید که او برترینِ مردان و زنان ، پس از من است تا آن هنگام که آفرینش برپاست و روزى‏شان فرود آید . دورِ دور باد ، از مهر خداوند و خشمِ خشم باد ، بر آن‏که این گفته‏ام را نپذیرد و با من سازگار نباشد .

 

هان! آگاه باشید جبرئیل از سوى خداوند خبرم داد: هر که با على ستیزد و بر ولایت او گردن نگذارد ، نفرین و خشم من بر او باد . « البتّه بایست هر کس بنگرد که براى فرداى خویش چه پیش فرستاده . پس تقوا پیشه کنید » (حشر / 18) و از ناسازى با على بپرهیزید ؛ « مباد که گام‏هایتان پس از استوارى درلغزد» (نحل / 94) « و همانا خداوند بر کردارتان آگاه است » . (حشر / 18)

 

هان مردمان! او هم‏جوار و همسایه‏ى خداوند است که در کتاب گران‏قدر خود (قرآن) او را یاد کرده و درباره‏ى ستیزندگان با او فرموده: « مبادا کسى در روز قیامت بگوید: افسوس که درباره‏ى هم‏جوار و همسایه‏ى خداوند کوتاهى کرده‏ام» . (زمر / 56)

 

هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفاى آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهات آن پیروى ننمایید . به خداوند سوگند که باطن‏ها و تفسیر آن را روشن نمى‏کند مگر همین‏که دست و بازوى او را گرفته و بالا آورده‏ام و اعلام مى‏دارم:

 

هر آن‏کس که من سرپرست اویم ، این على سرپرست اوست و او على ، فرزند ابى‏طالب ، برادر و وصىّ من است ؛ ولایت و سرپرستى او حکمى از سوى خداست که بر من فروفرستاده است .

 

هان مردمان! همانا على و پاکان از فرزندانم از نسل او ، یادگار گران‏سنگ کوچک‏ترند و قرآن ، یادگار ارزشمند بزرگ‏تر . هر یک از این دو از دیگر همراه خود حکایت مى‏کند و با آن سازگار است . آن دو هرگز از هم جدا نمى‏شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند .

 

هان! آنان امانت‏داران خداوند در میان آفریدگان و حاکمان او ، در زمین‏اند . هشدار که من وظیفه‏ى خود را ادا کردم . وظیفه‏ام را ابلاغ کردم و به گوش شما رساندم . هشدار که روشن نمودم .

 

بدانید که این سخن خدا بود و من از سوى او سخن گفتم .هان بدانید! هرگز به جز این برادرم ، کسى نباید « امیرالمؤمنین » خوانده شود . هشدار که پس از من ، امارت مؤمنان براى کسى جز او روا نباشد .

 

بخش چهارم: بلند کردن امیرالمومنین علیه السلام بدست رسول خدا (ص)

 

سپس فرمود: مردمان! کیست سزاوارتر از شمایان به شما؟ گفتند: خداوند و رسول او . آن‏گاه فرمود: آن‏که من سرپرست اویم ، پس این على ولى و سرپرست اوست . خداوندا! پذیراى ولایت او را دوست بدار و دشمن او را دشمن دار و یار او را یارى کن و رهاکننده‏ى او را تنها گذار .

 

هان مردمان! این على است برادر و وصى و نگاهبان دانش من و جاى‏نشین من در میان امّت و ایمان آورندگان به من و بر تفسیر کتاب خدا . او مردمان را به سوى خدا بخواند و به آن‏چه موجب خشنودى اوست ، عمل کند و با دشمنان او ستیز نماید .

 

او سرپرست فرمانبردارى خدا باشد و بازدارنده از نافرمانى او . همانا اوست جانشین رسول‏اللَّه و فرمانرواى ایمانیان و از سوى خدا ، پیشواى هدایتگر . اوست پیکارکننده‏ى با پیمان‏شکنان و رویگردانان از راستى و درستى و به‏دررفتگان از دین .

 

خداوند فرماید: «فرمان من دگرگونى نمى‏پذیرد » . (ق / 29) پروردگارا! اکنون به فرمان تو مى‏گویم: خداوندا! دوست‏داران او را دوست دار و دشمنانش را دشمن . پشتیبانان او را پشتیبانى و یارانش را یارى کن و خوددارى‏کنندگان از یارى‏اش را رها کن . ناباورانش را از مهرت بِران و خشم خود را بر آنان فرود آور .

 

معبودا! تو خود در هنگام بیان ولایت على و برپایى او فرمودى: « امروز آیین شما را به کمال و نعمتم را براى شما تمام نمودم و با خشنودى ، اسلام را دین شما قرار دادم» . (مائده / 3) و فرمودى: « همانا ، دین نزد خدا تنها اسلام است » (آل‏عمران / 19)

 

و نیز فرمودى: « و آن‏که به جز اسلام دینى بجوید ؛ از او پذیرفته نبوده ، در جهان دیگر ، در شمار زیان‏کاران خواهد بود» . (آل‏عمران / 85) خداوندا! تو را گواه مى‏گیرم که پیام تو را به مردمان رساندم.

 

بخش پنجم: تاکید بر توجه امت به مسئله امامت

 

هان مردمان! خداوند عزّوجلّ دین را با امامت على تکمیل نمود . اینک آنان که از او و جانشینانش از فرزندان من و از نسل او - تا برپایى رستاخیز و عرضه‏ى بر خدا -پیروى نکنند ، « کرده‏هایشان در دو جهان بیهوده بوده» ؛ (بقره / 217)

 

«و در آتش دوزخ جاودانه خواهند بود». (توبه / 17) « به گونه‏اى که نه از عذابشان کاسته و نه برایشان فرصتى براى نجات خواهد بود » . (بقره / 162)

 

هان مردمان! این على است یاورترین ، سزاوارترین ، نزدیک‏ترین و گران‏قدرترین شما نزد من و خداوند عزّوجلّ و من از او خشنودیم .

 

آیه‏ى رضایتى در قرآن نیست مگر درباره‏ى او و هرگاه خداوند ایمانیان را خطابى نموده ، به او آغاز کرده و آیه‏ى ستایشى نازل نگشته مگر درباره‏ى او و در سوره‏ى « هل أتى على الإنسان » گواهى بر بهشت نداده مگر براى او و آن را در حقّ غیر او فرو نیاورده و به‏وسیله‏ى آن جز او را نستوده است .

 

هان مردمان! على یاور دین خدا و دفاع‏کننده‏ى از رسول اوست و هم او پرهیزکار ، پاکیزه و رهنماى ارشاد شده به دست خود خداست. پیامبرتان برترین پیامبران، جانشینش در میان شما برترین جانشینان و فرزندانش برترین اوصیایند .

 

هان مردمان! فرزندان پیامبران از نسل آنان‏اند و فرزندان من از نسل امیرالمؤمنین على .

 

هان مردمان! به‏راستى که شیطانِ اغواگر ، آدم را با رشک ، از بهشت راند . مباد شما به على رشک ورزید که آن‏گاه کرده‏هایتان نابود و گام‏هایتان لغزان خواهد شد .

آدم به خاطر یک اشتباه ، به زمین هبوط کرد ، حال آن‏که برگزیده‏ى خداى عزّوجلّ بود ؛ پس چگونه خواهید بود که شما شمایید و دشمنان خدا نیز از میان شمایند .

 

هشدار! که با على نمى‏ستیزد مگر شقى و سرپرستى‏اش را نمى‏پذیرد مگر رستگار پرهیزکار و به او نمى‏گرود مگر ایمان‏دار بى‏آلایش و به خدا سوگند سوره‏ى « والعصر » درباره‏ى او نازل شده است: « به نام خداوند همه مهرِ مهرورز ، به زمان سوگند که انسان در زیان است» . (والعصر / 2 - 1) مگر على که ایمان آورده و به درستى و شکیبایى آراسته است .

هان مردمان! خدا را گواه مى‏گیرم که پیام او را به شما رساندم و « بر فرستاده ، وظیفه‏اى جز بیان روشن نیست » . (عنکبوت / 18 - نور / 54)

 

هان مردمان! « تقوا پیشه کنید همان‏گونه که بایسته است و نمیرید جز با شرفِ اسلام» . (آل‏عمران / 102)

 

بخش ششم: اشاره به کارشکنی های منافقین

 

هان مردمان! « ایمان آورید به خدا و رسول او و نورى که   » (تغابن / 8) همراهش فرود آمده « پیش از آن‏که چهره‏ها را تباه و باژگونه کنیم ، یا چونان اصحاب روز شنبه (یهودیانى که بر خدا نیرنگ آوردند) رانده شوید» . (نساء / 47)

 

به خدا سوگند که مقصود خدا از این آیه ، گروهى از صحابه‏اند که آنان را با نام و نَسَب مى‏شناسم ؛ لیکن به پرده‏پوشى کارشان مأمورم . آنک هر کس پایه‏ى کار خویش را مهر یا خشم على در دل قرار دهد و بداند که ارزش عمل او ، وابسته به آن است .

 

هان مردمان! نور از سوى خداوند عزّوجلّ در جان من ، سپس در جان علىّ‏بن ابى‏طالب و آن‏گاه در نسل‏او تا قائم مهدى - که حقّ خدا وتمامى حقّ ما را مى‏ستاند - جاى گرفته است ؛ چرا که خداوند عزّوجلّ ما را دلیل و حجّت قرار داده بر کوتاهى‏کنندگان به عمد ، ستیزه‏گران ، ناسازگاران ، خائنان و گنه‏کاران و ستمگران و غاصبان از تمامى جهانیان .

 

هان مردمان! هشدارتان مى‏دهم: همانا من رسول خدایم . پیش از من نیز رسولانى آمده و سپرى شده‏اند . پس آیا اگر بمیرم یا کشته شوم ، به جاهلیت برمى‏گردید؟ « و آن‏که به قهقرا برگردد ، هرگز خدا را زیانى نخواهد رسانید و او سپاس‏گزاران شکیبا را پاداش خواهد داد» . (آل‏عمران / 144) هان! على و فرزندان من از نسل او، داراى کمال شکیبایى و سپاس‏گزارى‏اند .

 

هان مردمان! « اسلامتان را بر من منّت نگذارید » ؛ (حجرات / 17) و بر خدا نیز ، که اعمالتان را بیهوده و تباه خواهد کرد و او بر شما خشم خواهد گرفت و شما را به « شعله‏اى از آتش و مس گداخته» (الرحمن / 35) گرفتار خواهد کرد .  به یقین پروردگار شما در « کمین‏گاه است » . (فجر / 14)

 

هان مردمان! به‏زودى پس از من امامانى خواهند آمد و « شما را به آتش خواهند خواند . آنان در روز رستاخیز ، تنها و بى‏یاور خواهند بود» . (قصص / 41)

 

هان مردمان! آگاه باشید که خداوند و من از آنان بیزاریم .

 

هان مردمان! حتماً آنان و یاران و پیروان و تابعانشان « در پست‏ترین جایگاه آتش خواهند بود   » (نساء / 145) و « چه جایگاه بدى است منزل متکبران ». (نحل / 29) هان! که آنان اصحاب صحیفه‏اند. اکنون هر کس در صحیفه‏ى خود نظر کند !!

 

هان مردمان! اینک جانشینى خود را به عنوان امامت و وراثت به امانت به جاى مى‏گذارم در نسل خود تا برپایى روز رستاخیز و اکنون ، مأموریت تبلیغى خود را انجام دادم تا برهان بر هر شاهد و غایب باشد و نیز بر همه‏ى آنان که زاده شده یا نشده‏اند . « پس بایسته است ، این سخن را حاضران به غایبان و فرزنداران به فرزندان تا برپایى رستاخیز ابلاغ کنند . » و به زودى گروهى پس از من ، امامت را چپاول کرده ، با پادشاهى جابه‏جا کنند .

 

 هان! خشم خدا بر غاصبان و چپاول‏گران و البتّه به زودى « به کار شما ، جن و انس » (الرحمن / 31) خواهد پرداخت . آن‏که مى‏پردازد - عذاب خواهد کرد - و « شعله‏هاى آتش و مس گداخته بر سر شما ریخته خواهد شد و در آن هنگام هرگز یارى نمى‏شوید » . (الرحمن / 35)

 

هان مردمان! همانا خداوند عزّوجلّ شما را به خود رها نخواهد کرد « تا ناپاک را از پاک جدا کند و هر آینه خداوند شما را بر غیب آگاه نمى‏سازد » . (آل‏عمران / 179)

 

هان مردمان! هیچ سرزمینى نیست مگر این‏که خداوند به خاطر تکذیب اهل آن - حق را - آن را پیش از برپایى رستاخیز نابود خواهد کرد و آن سرزمین را به امام مهدى خواهد سپرد و حتماً خداوند وعده‏ى خود را انجام خواهد داد .

هان مردمان! شمار فزونى از گذشتگان شما ، گمراه شدند و خداوند نابودشان کرد و همو نابودکننده‏ى آیندگان است . خداوند فرموده:

 « آیا پیشینیان را تباه نکردیم؟ و در پس آنان ، آیندگان را نابود نساختیم؟ آرى با مجرمان این چنین کنیم . واى بر ناباوران در روز رستاخیز » . (مرسلات / 19 – 16)

 

هان مردمان! همانا خداوند مرا فرمان داده و بازداشته و من نیز به دستور او به على امر و نهى کرده‏ام ؛ پس دانش امر و نهى در نزد على است . فرمان او را بشنوید تا سلامت مانید و اطاعتش کنید تا هدایت شوید و از آن‏چه باز مى‏دارد ، خوددارى کنید تا راه یابید و به سوى مقصد او حرکت کنید « و هرگز راه‏هاى پراکنده ، شما را از راه او بازندارد » . (انعام / 153)

 

بخش هفتم: پیروان اهل بیت علیهم السلام و دشمنان ایشان

 

هان مردمان! خداوند را صراط مستقیم منم که فرمان به پیروى آن داده و سپس على و آن‏گاه فرزندانم از نسل او ، پیشوایان هدایت‏اند که به راستى و درستى راه مى‏برند « و با حق دادگرى مى‏کنند » . (اعراف / 159) سپس چنین خواند:

 

«به نام خداوند همه مهرِ مهرورز»

 «تمامى ستایش‏ها ویژه‏ى پروردگار جهانیان است . همو که به همه‏ى آفرینش مهر مى‏ورزد و به ویژگان ، مهر ویژه دارد . فرمانرواى روز جزاست . خداوندا! تنها تو را مى‏پرستیم و تنها از تو یارى مى‏جوییم . ما را به صراط مستقیم راهنمایى کن .

 

راه آنان که بر ایشان منّت نهاده ، نعمتشان بخشیدى ؛ نه راه خشم‏شدگان و نه راه گمراهان! » (حمد / 7 – 1)

 

و آن‏گاه ادامه داد: این سوره درباره‏ى من نزول یافته و به خدا سوگند شامل امامان است و به آنان اختصاص یافته . آنان‏اند اولیاى خدا که « ترس و اندوهى برایشان نباشد » . (یونس / 62) هان! « همانا حزب الاهى چیره خواهد بود ». (مائده / 56)

هان! ستیزندگانِ آنان گمراه و نابخرد و همکاران شیاطین‏اند که « براى گمراهى مردمان ، سخنان بیهوده را به یکدیگر مى‏رسانند » . (انعام / 112)

 

هشدار! خداوند در کتاب خود از دوستان امامان چنین یاد کرده:

«(اى پیامبر ما!) نمى‏یابى ایمان آورندگان به خدا و روز بازپسین را که ستیزه‏گرانِ خدا و رسول او را دوست بدارند ؛ گرچه پدران ،فرزندان ، برادران و خویشانشان باشند . خداوند ایمان را در دل‏هایشان تثبیت فرموده و با روحى از سوى خود ، ایشان را تأیید نمود و آنان را جاودانه در بهشت‏هایى درخواهد آورد که از زیر درختان آن‏ها ، نهرها جارى است . خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند . همانان‏اند حزب خدا . هشدار که حزب الاهى رستگاران‏اند » . (مجادله/ 22)

 

 هان! دوستداران امامان، مؤمنانى هستند که خداوند عزّوجلّ چنین توصیف فرموده: « آنان که ایمان آورده ، باور خود را به شرک نیالوده‏اند؛ پس ایشان در امان‏اند و راه یافتگان » . (انعام / 82)

 

 هشدار! یاران پیشوایان به باور رسیدگان‏اند و « دور از تردید و انکار » . (حجرات / 15)

 

 هشدار! ایشان با آرامش و سلامت به بهشت درخواهند شد . « و فرشتگان ، با رفاه و تسلیم آنان را پذیرفته » (انبیاء / 103) مى‏گویند: « درود بر شمایان، اکنون پاکیزه شده‏اید! در بهشت ، جاودانه درآیید» (زمر / 73)

 

هان! بهشت پاداش دوستان امامان است که « در آن بى‏حساب روزى داده خواهند شد   » . (غافر / 40) هشدار! دشمنان امامان « در آتش درآیند » . (نساء / 10)

 

 هشدار! که « ناله‏ى افروزش جهنّم را - در حالى که شعله‏هاى آن زبانه مى‏کشد - مى‏شنوند و زفیر (صداى بازدم) آن را درمى‏یابند   » . (ملک / 7)

 

و خداوند در وصفشان فرماید: « هرگاه امّتى در جهنّم درآید، همتاى خود را نفرین کند تا آن‏که تمامى آنان به یکدیگر بپیوندند ؛ پسینیان به پیشینیان گویند: پروردگارا! اینان ما را گمراه کردند ؛ پس بر آنان کیفر دو چندان از آتش فرود آور . خداوند فرماید: براى هر دو گروه ، کیفر دو چندان خواهد بود ولیکن شما نمى‏دانید » . (اعراف / 38)

 

هشدار! که خداوند درباره‏ى دشمنان امامان فرماید: « هر گروه از آنان که در جهنّم انداخته شوند ، نگاهبانان از آنان مى‏پرسند: مگر بر شما ترساننده‏اى نیامد؟ گفتند: چرا! لیکن تکذیب کرده، گفتیم: خداوند خبرى نداده و شمایان نیستید مگر در گمراهى بزرگ و نیز مى‏گویند: اگر سخن خدا را مى‏شنیدیم یا اندیشه مى‏کردیم ، اکنون در میان اهل آتش نبودیم . پس اینان به گناه خود اعتراف نمودند ، پس دور باد دوزخیان از رحمت خدا » (ملک / 11 – 8)

 

هان! یاران امامان « در نهان ، از پروردگار خویش ترسانند . آمرزش و پاداش بزرگ برایشان خواهد بود » .(ملک / 12)

 

هان! چه بسیار راه است میان شعله‏هاى آتش و پاداش بزرگ .

هان مردمان! ستیزه‏جوى ما کسى است که خداوند او را ناستوده و نفرین فرموده و یاران و دوستان ما آنان‏اند که خدا ایشان را ستوده و دوست مى‏دارد .

هان مردمان! همانا من انذارگرم و على بشارت‏دهنده !

هان مردمان! من بیم‏دهنده‏ام و على راهنماست .

هان مردمان! من پیامبرم و على وصىّ من است .

هان مردمان! من رسول‏ام و على ، امام و وصىّ پس از من است و پس از او امامان ، فرزندان اویند . آگاه باشید! من والد آنان و ایشان از صلب اویند .

 

بخش هشتم: حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف

 

آگاه باشید! همانا آخرین امام ، قائم مهدى ، از ماست . هان! او بر تمامى ادیان ، چیره خواهد بود . هشدار! اوست انتقام‏گیرنده‏ى از ستمکاران . هشدار! اوست فتح‏کننده‏ى دژها و منهدم‏کننده‏ى آن‏ها .

 

هشدار! اوست چیره بر تمامى قبایل مشرکان و رهنماى آنان .

هشدار! اوست خون‏خواه تمامى اولیاى خدا .

هان! همانا او یاور دین خداست .

هان! او از دریایى ژرف ، پیمانه‏هایى افزون گیرد .

هشدار! او هر ارزشمندى را به اندازه‏ى ارزش او و هر نادان و بى‏ارزشى را به اندازه‏ى نادانى‏اش نشان‏دار کند .

هان! او نیکو و برگزیده‏ى خداست .

هشدار! اوست میراث‏دار دانش‏ها و احاطه‏دار بر اِدراک‏ها .

هان! او از پروردگارش خبر دهد و نشانه‏هاى او را برپا کند و استحکام بخشد .

هشدار! اوست بالیده و استوار .

آگاه باشید! هموست که اختیار امور جهانیان به او سپرده شده .

هان! پیشینیان از قرن‏ها ظهور او را پیش‏گویى کرده‏اند .

هشدار! اوست حجّت پایدار و پس از او حجّتى نخواهد بود .(30) راستى و روشنایى جز با او نیست.

هان! کسى بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده‏ى او ، یارى نخواهد گشت .

هشدار! او ولىّ خدا در زمین ، داور او در میان مردم و امانت‏دار امور آشکار و نهان است .

 

بخش نهم: مطرح کردن بیعت

 

هان مردمان! من پیام خدا را برایتان آشکار کرده، تفهیم نموده‏ام و این على است که پس از من، شما را آگاه مى‏کند .

اینک شما را مى‏خوانم که پس از پایان خطبه، براى انجام بیعت با او و اقرار به امامتش، با من و سپس با او دست دهید .

 

هشدار! من با خدا بیعت کرده‏ام و على با من پیمان بسته است و اکنون از سوى خداى عزّوجلّ بر امامت او از شمایان پیمان مى‏گیرم .

« (اى پیامبر!) آنان‏که با تو بیعت کنند، هر آینه با خدا بیعت کرده‏اند . دست خدا بر فراز دست آنان است و آن‏کس که بیعت شکند ، به زیان خود شکسته و خداوند آن را که بر پیمان الاهى وفادار باشد ، پاداش بزرگى خواهد داد  » .(فتح / 10)

 

بخش دهم: حلال و حرام، واجبات و محرمات

هان مردمان! همانا حج و عمره از شعایر و آداب خدایى است . « پس زایران خانه‏ى خدا و عمره‏کنندگان بر صفا و مروه بسیار طواف کنند و آن‏کس که در انجام کار خیر ، فرمان‏بردارى کند حتماً خداوند سپاس‏گزار داناست » . (بقره / 158)

 

هان مردمان! در خانه‏ى خدا حج به جاى آورید ؛ هیچ خاندانى داخل آن نشد مگر بى‏نیاز شد و مژده گرفت و آن‏که روى از آن برتافت ، بى‏بهره و نیازمند گشت .

 

هان مردمان! مؤمنى در موقف (عرفات و مشعر و منا) نماند مگر این‏که خداوند گناهان گذشته‏ى او را آمرزید . پس بایسته است که پس از پایان اعمال حج (با پاکى) کار خود را از سر گیرد .

 

هان مردمان! حاجیان از سوى خداوند کمک شده و هزینه‏هاى سفرشان جاى‏گزین خواهد شد و البتّه، خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد فرمود .

 

هان مردمان! خانه‏ى خدا را با دین کامل و ژرفاى دانش دیدار کنید و از زیارتگاه‏ها جز با توبه و بازایستادن (از گناهان) برنگردید .

 

هان مردمان! نماز را به‏پا دارید و زکات پردازید ؛ همان‏سان که خداوند عزّوجلّ امر فرموده است . پس اگر زمان بر شما دراز شد و کوتاهى کردید و یا از یاد بردید ، على صاحب اختیار و تبیین‏کننده‏ى بر شماست . همو که خداوند عزّوجلّ پس از من ، او را امانت‏دار خویش در میان آفریدگان نهاده است .

 

او از من و من از اویم . همانا او و جانشینانش از فرزندان من به پرسش‏هایتان پاسخ داده، آن‏چه را نمى‏دانید ، به شما مى‏آموزند .

 

هان! روا و ناروا بیش از آن است که آن‏ها را شمارش کرده ، یک‏باره به روا فرمان دهم و از ناروا باز دارم ؛ از این روى مأمورم که از شما پیمان بگیرم که دست دردست من نهید در پذیرش آن‏چه از سوى خداوند عزّوجلّ درباره‏ى على امیرمؤمنان آورده‏ام و درباره‏ى اوصیاى پس از او که از من و اویند . این امامت در میان آنان پایدار است و فرجام آنان ، مهدى است و استوارى پیشوایى تا روزى است که او با خداوندِ قدر و قضا دیدار کند (قیامت).

 

هان مردمان! شمایان را به هر روا و ناروا (حلال و حرام) رهنمایى کردم و از آن برنمى‏گردم . هان! آن‏ها را یاد آورید و نگه دارید و یکدیگر را به آن توصیه کنید و احکام خدا را دگرگون نسازید .

 

هشدار! دوباره یاد مى‏آورم: هان! نماز به پا دارید و زکات بپردازید و به معروف فرمان دهید و از منکر بازدارید . هشدار! برترین بخش امر به معروف این است که به گفته‏ى من - درباره‏ى امامت و ولایت على و فرزندان او - برسید و سخنم را به دیگران برسانید و غایبان را به پذیرش فرمان من توصیه کنید و آنان را از ناسازگارى با من بازدارید که این سخنان ، فرمان خدا و من است .

 

(هان!) هیچ امر به معروف و نهى از منکرى جز با امام معصوم تحقّق و کمال نمى‏یابد .

 

هان مردمان! قرآن بر شما روشن مى‏کند که امامان پس از على ، فرزندان اویند و من به شما معرّفى کردم که آنان از او و از من‏اند ؛ چرا که خداوند در کتاب خود مى‏گوید: « امامت را فرمانى پایدار در نسل او قرار داد » (زخرف / 28) و من نیز گفته‏ام: « مادام که به آن دو - قرآن و امامان - تمسّک کنید ، گمراه نخواهید شد . »

 

هان مردمان! پرهیزکارى! پرهیزکارى! از سختى رستخیز بپرهیزید ؛ آن‏سان که خداوند عزّوجلّ فرموده: « البتّه زمین‏لرزه‏ى رستاخیز ، حادثه‏اى بزرگ است » (حج / 1)

 

یاد آورید مرگ و قیامت را ، حساب و ترازوها (براى توزین اعمال) را ، محاسبه‏ى در برابر پروردگار جهانیان و پاداش و کیفر را .

پس آن‏که نیکى کرد ، پاداش گیرد و آن‏که بدى کرد ، بهره‏اى از بهشت نخواهد برد .

 

بخش یازدهم: بیعت گرفتن رسمی

هان مردمان! شمار شما بیش از آن است که در یک زمان با یک دست ، با من بیعت کنید ؛

از این روى خداوند عزّوجلّ دستور فرموده که از شما اقرار زبانى گیرم و پیمان سرپرستى على امیرالمؤمنین را محکم کنم و نیز بر امامان پس از او که از نسل من و اویند ؛ چرا که گفتم: فرزندانم از نسل اویند .

 

پس همگان بگویید: « البتّه که سخنان تو را شنیده ، پیروى مى‏کنیم و از آن خشنود و بر آن گردن گذاریم و بر آن‏چه از سوى پروردگارمان و پروردگار تو در امامت اماممان على امیرالمؤمنین و دیگر امامان - از صلب او - به ما ابلاغ کردى ، با تو پیمان مى‏بندیم ؛ پیمانى با دل و با جان و با زبان و دستانمان .

 

با این پیمان زنده‏ایم و با آن خواهیم مرد و با این اعتقاد برانگیخته مى‏شویم و هرگز آن را دگرگون نکرده ، شکّ و انکار نخواهیم داشت و هرگز از عهد خود برنگشته ، پیمان نشکنیم .

 

(اى رسول خدا!) ما را به فرمان خدا پند دادى درباره‏ى على امیرمؤمنان و امامان پس از او ، فرزندانت از نسل او ، حسن و حسین و پیشوایان پس از آن دو که خداوند برپایشان کرده . اینک براى آنان عهد و پیمان از ما گرفته شد ، از دل‏ها و جان‏ها و زبان‏ها و درون‏ها و از دستانمان . هر کس توانست با دست ، وگرنه با زبان بیعت نمود .

 

دیگر پیمان نخواهیم شکست و خداوند دگرگونى از ما نبیند و از این پس فرمان تو را به نزدیک و دور از فرزندان و خویشان خواهیم رساند و خداوند را بر آن گواه گیریم و او بر گواهى کافى است و تو نیز بر ما گواه باش . »

 

هان مردمان! اکنون چه مى‏گویید؟

 

البتّه خداوند هر صدایى را مى‏شنود و بر اسرار دل‏ها آگاه است .

 

«هر آن‏کس که هدایت پذیرد ، به خیر خویش پذیرفته و آن‏که گمراه شد ، به زیان خود رفته » .

(زمر / 41) و آن‏کس که بیعت کند ، حتماً با خداوند پیمان بسته که « دست خدا بالاى دست

آن‏هاست» .(فتح / 10)

 

هان مردمان! آنک با خداوند بیعت کنید و با من پیمان ببندید و با على امیرمؤمنان و حسن و حسین و با امامان از نسل آنان که پس از ایشان خواهند بود . امامانى که فرمانى پایدار در دنیا و آخرت‏اند . خداوند مکّاران را تباه مى‏کند و به باوفایان ، مهر مى‏ورزد . « هر کس پیمان شکند ، البتّه به زیان خود گام نهاده و آن‏که بر عهدش پابرجا ماند ، به زودى خدا او را پاداش بزرگى خواهد داد » . (فتح / 10)

 

هان مردمان! بگویید هر آن‏چه به شما گفتم و به على با لقب « امیرالمؤمنین » سلام کنید و اکنون بگویید: « شنیدیم و فرمان مى‏بریم . پروردگارا! آمرزشت خواهیم و به سوى توست بازگشت» . (بقره / 285)و بگویید: « تمام ستایش و سپاس ، خدایى راست که ما را به این راه هدایت فرمود وگرنه راه نمى‏یافتیم و البتّه فرستادگان پروردگارمان به درستى آمده‏اند » . (اعراف / 43)

 

هان مردمان! برترى‏هاى علىّ‏بن ابى‏طالب نزد خداوند عزّوجلّ - که در قرآن نازل فرموده - بیش از آن است که من یک‏باره برشمارم ؛ پس هر کس از مقامات او خبر داد و آن‏ها را شناخت ، او را باور کنید .

 

هان مردمان! « فرمان‏بردار از خدا و فرستاده‏ى او» (احزاب / 71) و از على و امامان که نام بردم ، « به رستگارى بزرگى دست یافته است » . (احزاب / 71)

 

هان مردمان! سبقت‏جویان به بیعت و پیمان و سرپرستى او و سلام‏کنندگان بر او با لقب « امیرالمؤمنین » ، رستگاران‏اند و در بهشت‏هاى پربهره خواهند بود .

 

هان مردمان! آن‏چه خدا را خشنود مى‏کند بگویید و اگر شما و تمامى زمینیان کفران ورزند ، « خدا را زیانى نخواهد رسید » . (آل‏عمران / 144)

 

خداوندا! بیامرز ایمان‏آورندگان به آن‏چه را ادا کرده و فرمان دادم و بر انکارکنندگان کافر ، خشم گیر! والحمدللَّه ربّ العالمین .

 

بسیار زیبا

Ashare-ahlebeit.rzb.ir

 

ازشب میلاد تو این گونه حاصل می شود

ماه روز اوّل ذی القعده کامل می شود

بارها سر در می آرد از شب میلاد تو

تا که جبرائیل از خورشید غافل می شود

 

گوئیا شأن نزولش می شود ایران ما

هرچه بر "موسی بن جعفر" سوره نازل می شود

پای او "شاه چراغ" و دست ها "عبدالعظیم"

چشم ایران چون که مشهدگشت ، قم دل می شود

خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب و بلاست

حضرت معصومه زینب را معادل می شود

هرچه قابل تر در این مجموعه ناقابل تر است

هرچه ناقابل در این مجموعه قابل می شود

هرکسی از خویش داخل گشت خارج می شود

هرکسی از خویش خارج گشت داخل می شود

هرکسی در شهر عاقل گشت عاشق هم نشد

هرکسی در صحن عاشق گشت عاقل می شود

رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب

شاه با ترفیع در صحن تو سائل می شود

در حریمت شعر گفتن کار خود را می کند

"شاطر عباس قمی" هم گاه "دعبل "می شود

اشک وقتی واقعی شد در حرم هم سرگرفت

پس به جای مُهر پیشانی من گل می شود

هر کسی طرز ارادت را به تو توضیح داد

صاحب یک جلد توضیح المسائل می شود

گوشه ای از لطف پنهان تو که معلوم نیست

گوشه ای از لطف معلوم تو "فاضل" می شود

تاچهل شهر مجاور وسعت اکرام توست

پس من همسایه ات را نیز شامل می شود

مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن

دل بریدن از تو دارد باز مشکل می شود

شاعر:مهدی رحیمی

بنداول

 

آید از عرش و سما 

 صدمبارک مرحبا

آمده زهرای ثانی

تهنیت بر عاشقا

🍃🌸🍃

میبرد دل از تمام زائرا

صحن آیینه و ایوون طلا

🍃🌸🍃

دلها عاشق و شیدا

آمد معصومهء موسی

مجنون او شده لیلا

🌱🌱🌱

ای محبان مرحبا

آمده روح دعا ۲

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

 

بنددوم

 

مضجعت بی بی به برای قم کمال رفعت است

بهر ما هم جود و عزت هم عطا و رحمت است

🍃🌺🍃

سفره ی خوان تو بس گسترده است

حاتم طائی ز تو شرمنده است

🍃🌺🍃

برقم تونوری و شوکت

داری به شیعه عنایت

بر ما تو ولی نعمت

🌱🌱🌱

ای محبان مرحبا 

آمده روح دعا ۳

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

 

بندسوم

 

میروم پای پیاده با امیدی بیکران

از حریمی قدسیه معصومه سمت جمکران

🍃🌸🍃

میشود از جمکران مرغ دلم مشهد روان

ضامن آهو دهد کرببلایم بی امان

🍃🌸🍃

صحنت بی بی صفا داره

عشق و شور و نوا داره

عطر کرببلا داره

🌱🌱🌱

یاحسین مولا حسین 

جانم حسین جانم حسین

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــ ـ ـ ـ ـ

 

حضرت معصومه یک دختر پر از احساس بود

 

خواهر شمس الشموس و کوهی از الماس بود

 

او برای شیعیان مانند زهرای بتول

 

 عطر او همچون شمیم غنچه های یاس بود

 

حضرت معصومه چون دُری میان شهر قم

 

نایب زهرا در ایران بین خلق الناس بود

سرود بمناسبت 

میلادیه فاطمه ثانی حضرت معصومه سلام الله علیها🌸

فرج امام زمان عج صلوات 

بند اول

 

منی که از تولدم

تو شهر قم بزرگ شدم

 

ز کودکی تا بحالا

ثنا گوی شما شدم

🌱🌱🌱

تو نور چشم حیدری

تو دخت پاک کوثری

سلاله ی پیمبری

زهرای مکرری

🎊🎉🎊

اون حرمی که مدینه میگن یه روزی شده گم

پیدا شده آی عاشقا مضجع او تو شهر قم

🍃🌷🍃

اخت الرضا خوش آمدی

🍃🌷🍃

 

بنددوم

 

همره با کبوترا

تو صحن آقامون رضا

پر میگیره زائر تو

بی بی میره تا کربلا

🌱🌱🌱

ای بنت زهرای بتول

فاطمه ی آل رسول

ز کج روی کردم عدول

بی بی نما مرا قبول

🎊🎉🎊

عطر مدینه میرسه ازحرم قم بخدا

کاشکی نشم از در این معبد ومبخونه جدا

🍃🌷🍃

اخت الرضا خوش آمدی

🍃🌷🍃

 

بندسوم

 

رو سینه ی من از ازل نام تو را خدا نوشت

طعنه زده حریم قم به کل جنت و بهشت

🌱🌱🌱

شفیعه ی محشر تویی

نایبه ی مادر تویی

فاطمه و کوثر تویی

معصومه ی اطهر تویی

🎊🎉🎊

تو مشهد و تو شهر قم آیینه بندونی شده

دهه ی عشق و عاشقی دوباره مهمونی شده

🍃🌷🍃

اخت الرضا خوش آمدی

🍃🌷

سرود میلاد حضرت معصومه (س)

 

سرود اول :

 

 

مدینه مهمونی شده روح کوثر اومد

 

برای دیدنش ببین ملک باسر اومد

 

امام رضامون دیگه از تنهایی دراومد

 

امید دل بابا اومد

 

زینب رضا دنیا اومد

 

پریده دل بی قرارم از تو سینه 3

 

گاهی قم و مشهده و گاهی مدینه 3

 

مولاتی حضرت معصومه

 

 

 

به افتخار قدمش پر شده سبوها

 

اومده با اومدنش شب آرزوها

 

گفته به مدحش پدرش فداها ابوها

 

توی دلربایی بی همتاست

 

سر تا قدمش مثل زهراست

 

مگه میشه دستامونو خالی بذاره 3

 

اونی که کریمه است وفاطمه تباره 3

 

مولاتی حضرت معصومه

 

 

 

یه عمره به زیارتت دلامون مبتلاست

 

برای این دل غریب که همیشه تنهاست

 

شهر قمت مدینه و مشهدم کربلاست

 

مست مست مستم از جامت

 

قلبم کفتر روی بامت

 

کافیه یه بار بی بی بهمون بخنده 3

 

خدا در دوزخ و به رومون می بنده 3

 

مولاتی حضرت معصومه

 

*یا فاطمه المعصومه*

 

 

سائل لطف نوشتند بني آدم را

سر ِ اين سفره نشاندند همه عالم را 

صبح فردا عجبي نيست اگر بنشانند

يك طرف آسيه و يك طرفت مريم را 

حس ِ معراج نشينيِ من اين است فقط

گوشه اي از حرمت پهن كنم بالم را 

در ضريحت شرف آدميت ريخته اند

پس محال است كه آدم نكند آدم را .

 همه بالفعل مسيح اند اگر پخش كنند

نفس ِ دختر موسايِ مسيحا دم را 

مثل يك عرش براي تو حرم ساخته اند

كاش ميشد حرم حضرت زهرا هم را 

با گدايي حرم فخر به دنيا داريم

هرچه داريم از اين دختر موسي داريم 

قصد كردي بكِشي و بكِشاني همه را

تا به معراج ِ بلندت برساني همه را 

ريشه هاي دلِ ما رشته اي از چادر توست

چادرت را بتكان تا بتكاني همه را 

به خدا ذره اي از خانمي ات كم نشود

چه براني همه را و چه بخواني همه را 

تربت پاي تو بودن چه به ما مي آيد

پس چه بهتر سر راهت بنشاني همه را 

يك دو قرباني ما نيست برازنده ي تو

وقت آن است بيايي بستاني همه را 

بشكند گر سر عشاق فداي سر تو

همه ي ما به فداي نخي از معجر تو 

ما گداييم همه وقت نظر داشتنت

خاك پاييم همه وقت گذر داشتنت 

آمدي مردم ايران به نوايي برسند

ورنه جز اينكه بهانه ست سفر داشتنت 

علم شد تربت سجاده ي بيت النّورت

حوزه ي علميه شد لطف سحر داشتنت 

يك نفس در جگرت سوخت و شد روح الله

بركت داشت چقدر ، آهِ جگر داشتنت 

فتنه اي آمد و چون فاطمه جمعش كردي

اي به قربان تو و سينه سپر داشتنت 

در طريقت نفس از پا كه بيفتد خوب است

سير معراج به اينجا كه بيفتد خوب است 

گاه بابا سخنش را به تو تنها ميگفت

چون نبي گرچه علي داشت به زهرا ميگفت 

جايگاه تو چنان در نظرش بالا بود

جاي آن داشت به تو اُمِّ ابيها ميگفت 

دست خطِ تو كه ميديد فقط مي بوسيد

تا كه يادِ تو مي افتاد "فداها" ميگفت 

خبر از عصمت بي چون و چرايت ميداد

هر امامي كه مقامات شما را ميگفت 

عمه ي كرب و بلا در تو تجلي كرده

بايد اين آينه را زينب كبري ميگفت 

بر روي چشم همه جاي شما محفوظ است

احترام تو در اين شهر خدا محفوظ است 

مطمئن باش در اين شهر پريشان نشوي

بي برادر نشوي پاره گريبان نشوي 

مطمئن باش كسي سنگ نمي اندازد

از عبورت ز سر كوچه پشيمان نشوي 

محملت بر روي چشم همگان جا دارد

به خدا مورد آزار مغيلان نشوي 

آن قدر پوشيه و حله سرت ميريزند

زير يك معجر پاره شده پنهان نشوي 

زيور آلات تورا مردم اينجا نبرند

وسط خيمه ي آتش زده حيران نشوي 

محملت شعله ور از واژه ي غارت نشود

حَرمت بسته به زنجير اسارت نشود 

 

 

 

#شاعر استاد ارجمند

#علي_اكبر_لطيفيان

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃


📌سبک زمینه
تخریب قبور بقیع


چندشبیه دلم گرفته
 نه واسه کربلا نه مشهد
چندشبیه میخوام برم تا
 یه حرم بی صحنو گنبد

اون حرمی که زایری نداره
حرمی که مسافری نداره
راهی که میخوره به زیر پاشون
حتی اگه بخوای بری نداره

دلم چه بیقراره
غم از چشام میباره
شده دوباره دردم
بقیع حرم نداره

بقیع حرم ندار(3)

خونه دلم برا مزاری
 که سایبونش دل ابراس
بمیرم اینحا خاک پاکش
 مدفن بچه های زهراس

اون حرمی که زایراش غریبن
اون حرمی که خادماش عجیبن
اونجا همه بدن با زایرایی
که عاشق شمیم بوی سیبن

بازم دلم غمینه
میخواد بره مدینه
میخواد رو خاک سرد
مزارشون بشینه

دلم چه بیقراره ....

بقیع حرم نداره(3)


📚شعر وسبک:
محمدجواد حیدری
🎤بنفس:
کربلایی محسن صایمی

 

واحد سنگین
حضرت مسلم علیه السلام

◾️◾️◾️◾️◾️◾️
تنهاترینم غریبم
میباره بارونِ غم ز نگاهم

تنهاترینم غریبم
می‌سوزونه دلُ آتیش آهم

کوفه پر از فتنه و حیله،پره نیرنگ
آماده هستند همهٔ شهر برای جنگ
آماده هستند که پذیرای تو باشند
با نیزه و شمشیر،با دستای پره سنگ

در تابم و در تب
حسین حسین حسین
دلواپس زینب
حسین حسین حسین

◾️◾️◾️◾️◾️◾️

شرمنده هستم حسین جان
میباره ز چشایِ تو شکوفه

شرمنده هستم حسین جان
برات نامه نوشتم بیا کوفه

حالا که دیگه واسه من آخر کاره
ای کاش برات باد صبا نامه بیاره
ای کاش میشد که بنویسم تویِ این شهر
رسمِ مجازات بدنها با قناره

کوفه نیا برگرد
حسین حسین حسین
خون خدا برگرد
حسین حسین حسین

◾️◾️◾️◾️◾️◾️

مصطفی فروردین

واحد شهادت امام جعفر صادق
سبط احمد جان پیغمبری نور چشم و زاده ی حیدری
وارث روضه های (مادری)3
بیقرارم میکنه اسم مدینه
آرزو داره دل اون روز و ببینه
روی خاکا تو بقیع میزنه سینه
یا ابا عبدالله یا امام صادق
******
پیرمردی خسته و نیمه جون دست و پاش دیگه نداره توون
یاد مادرش شده (روضه خون)3
بردن اسم قشنگش دل میبره
غربتش ارثیه ی باباش حیدره
روضش هم شبیه روضه ی مادره
یا ابا عبدالله یا امام صادق
******
شیعه و شاگرد این مکتبیم عمریه که در تاب و در تبیم
ما همه جان بر کف (زینبیم)3
عشق زینب تو رگ و توی خونمه
سینه زدن از غمش آب و نونمه
روضه شام بلا قاتل جونمه
یا عقیله العرب یا سیدتی

شاعر : محمد زنجانی

تعداد صفحات : 32

درباره ما
ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    توی اینترنت دنبال چی میگردی ؟
    نظرت راجع به این وبسایت چیه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 478
  • کل نظرات : 72
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 65
  • آی پی دیروز : 122
  • بازدید امروز : 145
  • باردید دیروز : 661
  • گوگل امروز : 14
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 1,229
  • بازدید ماه : 3,834
  • بازدید سال : 74,402
  • بازدید کلی : 606,209
  • کدهای اختصاصی
    ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
    معرفت

    معـــرفـــــت


    ابوبكر حسيني

    سيد ابوبکر بن شهاب علوي حسيني حضرمي، نسب او به امام جعفر صادق عليه السلام مي رسد. او به سال 1262 ه. ق در قريه اي از بلاد حضرموت متولد شده و به سال 1341 ه. ق در حيدر آباد دکن از بلاد هند وفات يافته است.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عطية بن سعد بن جناده ي عوفي

    نام عطيه، همواره در کنار نام جابر بن عبدالله انصاري مطرح مي شود که با هم پس ازشهادت امام حسين «ع » در اربعين اول به زيارت قبر آن حضرت آمدند و چون جابر نابينا شده بود، عطيه او را در اين زيارت همراهي مي کرد.بنا به برخي نقلها، هنگام بازگشت اهل بيت از سفر شام، در کربلا با جابر و عطيه برخورد کردند.عطية بن سعد بن جناده عوفي، از رجال علم و حديث شيعه بود.وي در زمان خلافت امير المؤمنين «ع » در کوفه به دنيا آمد.نام عطيه، به پيشنهاد آن حضرت بر وي نهاده شد.او از راويان موثق شيعه بود که حتي در کتب رجالي اهل سنت هم توثيق شده است.وي به جرم تشيع و هواداري علي «ع » از سوي حجاج بن يوسف تحت تعقيب بود و به فارس گريخت.به دستور حجاج، او را گرفتند و چون حاضر نشد علي عليه السلام را لعن کند، چهار صد تازيانه بر بدنش زدند و موي سر و ريش او را تراشيدند. از آن پس به خراسان رفت و پس از مدتي به کوفه بازگشت.در کوفه بود تا در سال 111 هجري در گذشت.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    قرينته النوائب

    همدم و همراه با مصيبتها. از القاب شريفه ي حضرت زينب سلام الله عليهاست.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عبدالله بن عفيف ازدي

    او از طايفه ازد، ساکن کوفه و مردي ميان سال بوده است.او از نيکان و شجاعان، و زهاد و عباد و مجاهدين شيعيان محسوب مي شد.عبدالله چشم چپش را در جنگ صفين و چشم راستش را در جنگ جمل از دست داده بود و هميشه در مسجد اعظم کوفه عبادت مي کرد.طبق نقل تواريخ، بعد از شهادت امام حسين عليه السلام و مسلط شدن ابن زياد بر کوفه، طرفداران اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قلع و قمع شدند و ابن زياد، با کمال جسارت، روي منبر مسجد کوفه به اميرمؤمنان و فرزندان او عليهم السلام اهانت مي کرد که با عکس العمل شديد مردم، از جمله عبدالله بن عفيف روبرو شد که به فرمان ابن زياد به شهادت رسيد.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا
     
    دانشنامه عاشورا